"سیرانو دو برژراک" عمیقا عاشق زنی زیبا به نام "روکسان" می‌باشد. اما سیرانو متوجه می‌شود که روکسان در نگاه اول عاشق مرد دیگری به نام "کریستین" شده است. حال که سیرانو می‌داند موقعیت اجتماعی و ظاهر فیزیکی‌اش او را برای همیشه از عشق روکسان دور نگه می‌دارد، از مهارت‌های خود به عنوان یک شاعر استفاده می‌کند تا به کریستین کمک کرده و یک بار برای همیشه این دو عاشق را به هم نزدیک کند اما ...

داستان این سریال درباره طلاق بدنام "دوک" و "دوشیزه آرگیل" در دهه 1960 میلادی است و ...

این فیلم هیجان انگیز، با داستانی دوست داشتنی، غافلگیر کننده و لذت بخش، یک ماجرای واقعی از سال 1961 را روایت می کند که در آن، راننده تاکسی 60 ساله ای به نام "كمپتون بانتون" نقاشی مشهور دوک ولینگتون، اثر فرانسیسکو گویا را از موزه ملی لندن به سرقت می برد و ....

گروهی از مزدوران تعلیم دیده، تحت فرماندهی یک جنایتکار جنگی به نام لازلو آنتونوف، کنترل یک قطار مسافربری را در اختیار می گیرند. شواهد نشان می دهد که آنها قصد انهدام تونل مانش را دارند و ...

در سال ۱۹۱۷ میلادی و در بحبوحه جنگ جهانی اول، دو سرباز جوان بریتانیایی مامور می‌شوند که به عمق خاک دشمن نفوذ کنند و یک پیام بسیار مهم را به نیروهای خودی برسانند تا از گرفتار شدن ۱۶۰۰ سرباز در دام مرگبار دشمن جلوگیری نمایند و...

داستان این فیلم همان داستان قدیمی «سیندرلا» است که دختری زیبا به نام “الا” (لیلی جیمز) مادرش را از دست میدهد و پدرش با زن دیگری ازدواج میکند ولی پدرش نیز طی اتفاقی فوت می کند و او توسط نامادری و دو ناخواهری بد جنس خود ظلم می بیند تا اینکه پای شاهزاده ای جوان به داستان باز می شود …

تمرکز فیلم روی جوانی کریستوفر میلن خواهد بود ، اما در درجه اول به زندگی پدرش ای. ای. میلن خالق شخصیت کارتونی وینی د پو خواهد پرداخت.

نگاهی به زندگی نجیب زاده «جورجیانا» در قرن ۱۸، بانوی «دوون شایر»، که به خاطر زندگی شخصی و سیاسی عجیبش مشهور است.

این فیلم داستان یک سرهنگ به نامکولونل (هلن میرن) و یک سپهبد ارتش به نام لییتنانت (آلن ریکمن) را روایت میکند که طی حملات تروریستی یک پهباد که باعث بوجود آمدن خسارات زیادی شد، از سوی ارتش دستور می گیرند که عاملین این حمله تروریستی را بیابند و دستگیر کنند ولی اینکار آنچنان هم آسان نیست و …

سال 1805. اروپا به اشغال نيروهاي «ناپلئون» درآمده و فقط نيروي دريايي بريتانياست که مانع از پيروزي کامل او است. در آب هاي امريکاي جنوبي «ناخدا جک ابري» (کرو)، فرمانده «اچ. ام. اس. سورپرايز» دستور گرفته کشتي نظامي فرانسوي «اشرون» را که منطقه را زير نظر دارد تسخير يا غرق کند...

«ویلیام تاکر» (گرانت) در محله ی ناتینگ هیل (غرب لندن) کتاب فروشی دارد. یک روز «آنا اسکات» (رابرتس)، ستاره ی امریکایی که به لندن آمده تا در فیلمی بازی کند، در حال گشت و گذار وارد مغازه ی «ویلیام» می شود و کتابی می خرد. اما ارتباط این دو که قاعدتا باید در همین جا تمام شود، ادامه پیدا می کند و پس از چندی به رابطه ای عاطفی تبدیل می شود…